آکیرا (Achira) نویسنده ی مرموز کانادایی است که بیشتر به خاطر آثارش در دسته ادبیات احساسی و عاشقانه شناخته میشود. آثار او اغلب حول محور احساسات انسانی، روابط عاشقانه، جدایی و عاطفی متمرکز است. داستانهای او به گونهای نوشته شدهاند که خوانندگان را به تفکر و همدلی درباره عشق، فقدان، و رشد شخصی ترغیب میکنند.
هرچند اطلاعات زیادی درباره زندگی شخصی یا سایر آثار آکیرا منتشر نشده است، اما از آنجا که کتاب “365 روز بدون تو (365 Days without you ) ” و " من لیاقتم خداحافظی بهتری بود (I deserved a better goodbye)" از این نویسنده محبوبیت پیدا کرده، میتوان حدس زد که او به دلیل نگاه دقیق و احساسی به مسائل انسانی، به ویژه روابط عاشقانه، توجه مخاطبان را به خود جلب کرده است.
او در کتاب من لیاقتم خداحافظی بهتری بود، با بیانِ خاطرات و یادآوری لحظات کوتاه و بلندی که با یار خود داشته، در هر ساعت از روز، استفاده میکند تا اوج احساسات، دلتنگی و غمی را که بر دلش سنگینی میکند، به دیگران نشان دهد. شعرهای کوتاه یا جملات قصار او، همانند نامههایی بسیار کوتاهاند که در دلِ خود داستانهایی دارند. او این کتاب را بهشکلی دستهبندی کرده که هر شعر به یک ساعت مشخص مرتبط شده و نشان از مشغولیتِ دائمی فکر وی دارد.
درونمایهی نوشتههای او، دقیقا منطبق با دنیای امروزیست؛ کوتاه و مختصر، با لحن و بیانی که مخصوص آدمهای دنیای مدرن است؛ دنیای مدرنی که ابراز عشق، یادآوری و مرور خاطرات، به تکنولوژی گره خوردهاند؛ دیگر کمتر کسی نامهی دستی مینویسد و آن را به صندوق پستی میاندازد. ادامه مطلب ...
بیش از یک سال از حادثه تلخ سال 1402 می گذرد و من از آن روزها تصمیم گرفتم که از دنیای ماشین آلات معدنی ، عمران و راهسازی برای همیشه خداحافظی کرده و هرگز به این غول های آهنین سلام دوباره نکنم ، حتی چند ماه پس از این ماجرا و ترک کار از نمایندگی بهترین برند ماشین آلات دنیا پیشنهاد همکاری داشتم ولی با بهانه های مختلف از قبول آن طفره رفتم و جوابی ندادم بعد از این موضوع چندین پیشنهاد دیگر نیز از معادن بزرگ کشور داشتم ولی همچنان بر عهد خود وفا دار ماندم و علیرغم میل باطنی قبول نکردم ، حال دیگر وارد دنیای جدیدی شده بودم دنیای ماشین آلات صنعتی ، دنیای شلوغ با طیف وسیعی کاربر، انصافا بد هم نیست سرگرم کننده و پر مشغله ؛ اما امان از دل ، من قبلاً هم ثابت کرده بودم که اگر دل بستم هرگز گسست عهد و پیمان نکنم حتی اگر فرسنگ ها دور شوم و هر روز.... ادامه مطلب ...
هنوز در شوک از دست دادن استادی هستم که بسیار به من آموخت چه در زمینه علم و چه در عرصه اخلاق و انسانیت ، استادی که همیشه سمت حق بود ، زبان به غیبت و بد گویی همکاران آلوده نمی کرد و عمل و کلامش یکی بود.
بیش از شانزده سال بعنوان دوست ، برادر و همکار در کنار هم بودیم ، از این مدت چهار سال در قامت مدیر از او یاد می گرفتم ؛ انسانی وارسته ، ساده ، خوش اخلاق و بی ریا .
یادش گرامی، گاهی با هم چالش کاری پیدا می کردیم ، صدایمان بلند می شد ، ناراحت می شدیم ، خوشحال می شدیم ، لحظات تلخ و شیرین بسیار با هم داشتیم از گریه برای تعدیل همکاران تا خفگی تحریم ها، از خند ه های مراسم عید تا غم حضور در مراسم همکاران و....
مهندس پر بود از قصه های زندگی ، درس های اخلاقی ، داستانهای آموزنده و سرشار از امید با اینکه هشت سال رنج سرطان را تحمل می کرد و این اواخر توان ایستادن نداشت اما هیچگاه لب به گلایه نمی گشود و معترض نمی شد.
یکی از بهترین متخصص های علم موتور ، دوره دیده MTU آلمان ، مردی بسیار متواضع و افتاده ، دوست داشتنی و درجه یک. ادامه مطلب ...