انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

سما ؛ بچه های آسمان ( ۲)

ماه مبارک رمضان،  ماه فعالیت و جنب و جوش تمام و کمال بچه‌های سما بود چه روز های عادی که هر روز افطاری شیر کاکائو و شیرینی یا خرما آماده می شد و چه شب های قدر که تا سحر مراسم و پذیرایی برگزار می شد....

در ماه رمضان هر روز حدود یک ساعت قبل از اذان مغرب شیر تحویل آشپزخانه مسجد می شد ، شیر جوشانده شده و سپس با کاکائو ترکیب و آماده پخش پس از نماز جماعت بود.

غروب پنجم رمضان سال ۸۲ بچه‌ ها مثل هر روز شیر را گرفته و روی اجاق‌گاز قرار داده بودند ، تقریبا شیر به دمای جوش رسیده بود مصطفی در دیگ را برداشت تا وضعیت شیر را بررسی کند که ناگاه جعبه کبریت ها که  روی در دیگ قرار داشت به‌ درون شیر سقوط کرد تا کفگیر را برداشتم و خواستم کبریت ها را از شیر بگیرم جعبه ها وارفته و تمام گوگرد کبریت ها در شیر حل شده بود ، فقط چوب شسته بیرون می‌آمد، نماز جماعت شروع شده بود اول خواستیم شیر را تخلیه و آب جوش کنیم و آب جوش و شیرینی بدهیم ولی عملا زمان کم بود و امکان نداشت پس باید فکر دیگری می کردیم.   

زمان تصمیم سخت فرارسیده بود نیم لیوان برای سعید و نیم لیوان برای مصطفی ریختم گفتم مقدار گوگرد،  کمه، کشنده نیست تازه ضد انگل و آلودگیه ، بخورید ، با ترس و لرز خوردند مصطفی گفت کمی مزه می ده گفتم کاکائو رو بیشتر کنید. کاکائو بیشتر و شیر غلیظ تر شد.

نماز تمام شد و سینی شیر کاکائو بین نمازگزاران پخش شد. دل ما مثل سیر و سرکه می جوشید اما خوشبختانه همه‌ چیز عالی بود برخی از دوستان بخاطر مزه بهتر شیر کاکائو تشکر می کردند و آرام آرام استرس ما فروکش می کرد ...

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم جاهد پنج‌شنبه 21 فروردین 1404 ساعت 00:38 https://rahaii.blogsky.com/

درود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد