انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

پایان یک تراژدی

زوال حکومت ۱۲۰ ساله مغولها در ایران از یک روستا شروع شد ۱۲۰ سال مغولها هرچه خواستند در ایران کردند، جنایتى نبود که از آن چشم پوشیده باشند. از کشتن هزار نفر در یک روز گرفته تا تجاوز و غارت برخى از قبایل.
مغولها پس از فتح ایران ساکن خراسان شدند ولى چون بیابانگرد بودند، در شھرها زندگى نمى کردند، مغولها همه گونه حقى داشتند، مجاز بودند هرکه را خواستند بکشند، به هرکه خواستند تجاوز کنند و هر چه را خواستند غارت کنند. ایرانیان برایشان برده نبودند، احشام بودند

در تاریخ دوره مغول چنان یأسى میان مردم ایران وجود داشت که حتى در برابر کشتن خودشان هم مقاومت نمى کردند ابن اثیر مى نویسد: یک مغول درصحرایى به ۱۷ نفر رسید و خواست همه را با طناب ببندد و بکشد هیچکس جرات نکرد مقاومت کند جز یک نفر که همان یک نفر او را کشت!

داستان از روستاى باشتین و دو برادر که همسایه بودند شروع مى شود چند مغول بیابانگرد به خانه این دو مى روند و زنان و دخترانشان را طلب مى کنند برخلاف رویه ۱۲۰ سال قبلش دو برادر مقاومت مى کند و مغولان را مى کشند مردم باشتین اول مى ترسند ولى مرد شجاعى بنام عبدالرزاق دعوت به ایستادگى میکند 

 
خبر به قریه هاى اطراف مى رسد حاکم سبزوار مامورانى را مى فرستد تا دو برادر را دستگیر کند عبدالرزاق با کمک مردم روستا ماموران را نیز مى کشد

در نهایت حاکم سبزوار سپاهى چندصد نفره را به باشتین مى فرستد، ولى حالا خیلى ها جرأت مقاومت پیدا مى کند عبدالرزاق فرمانده قیام مى شود در چند روستا، مردم مغولان را مى کشند و خبرهای "مغولکشى " کم کم زیاد مى شود

عبدالرزاق نام سربداران را بر سپاهیان از جان گذشته‌اش مى گذارد، فوج فوج مردماڹ بستوه آمده‌ از ستم مغولها به باشتین مى روند تا به عبدالرزاق بپیوندند و در برابر سپاه ارغونشاه حاکم سبزوار) بایستند

عبدالرزاق بر ارغونشاه پیروز مى شود و سبزوار فتح مى گردد و پس از ۱۲۰ سال ایرانیان بر مغولها فائق مى شوندآنروز حتما پرشکوه بوده است

طغاى تیمور ایلخان مغول یک ایلچى مغول را مى فرستد تا سربداران از او اطاعت کند سربداران او را هم مى کشند و به جنگ طغاى مى روند و او را شکست مى دهند و این نقطۀ پایان ایلخانان مغول است.

سیف فرغانى که از شعرا و مشایخ قرن هفتم و هشتم هجرى بود، این قصیده را خطاب به سپاهیان مغول سروده است:

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد

هم رونق زمان شما نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب

بر دولت‌آشیان شما نیز بگذرد

باد خزان نکبت ایام ناگهان

بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام

بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز

این تیزی سنان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت

این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست

گرد سم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمع‌ها بِکُشت

هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

........

 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
علی نوری دوشنبه 11 فروردین 1404 ساعت 06:17 http://www.lakelakestan.com

عالی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد