انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

یادت گرامی استاد !

هنوز در شوک از دست دادن استادی هستم که بسیار به من آموخت چه در زمینه علم و چه در عرصه اخلاق و انسانیت ، استادی که همیشه سمت حق بود ، زبان به غیبت و بد گویی همکاران آلوده نمی کرد و عمل و کلامش یکی بود.

بیش از شانزده سال بعنوان دوست ، برادر و همکار در کنار هم بودیم ، از این مدت چهار سال در قامت مدیر از او یاد می گرفتم ؛ انسانی وارسته ، ساده ، خوش اخلاق و بی ریا .

یادش گرامی، گاهی با هم چالش کاری پیدا می کردیم ، صدایمان بلند می شد ، ناراحت می شدیم ، خوشحال می شدیم ، لحظات تلخ و شیرین بسیار با هم داشتیم از گریه برای تعدیل همکاران تا خفگی تحریم ها، از خند ه های مراسم عید تا غم حضور در مراسم همکاران و....

مهندس پر بود از قصه های زندگی ، درس های اخلاقی ، داستانهای آموزنده و سرشار از امید با اینکه هشت سال رنج سرطان را تحمل می کرد و این اواخر توان ایستادن نداشت اما هیچگاه لب به گلایه نمی گشود و معترض نمی شد.

یکی از بهترین متخصص های علم موتور ، دوره دیده MTU آلمان ، مردی بسیار متواضع و افتاده ، دوست داشتنی و درجه یک.   

تا آنجا که به یاد دارم هرگز در طول این شانزده سال در حق کسی اجحاف نکرد چه رسد به بدی و ناراستی ، مهربان بود و دلسوز برای همه.

روز تشیع غم در چهره همه همکاران موج می زد روز قبل که خبر درگذشت مهندس را شنیدم بسیار متاثر گشتم تک تک خاطرات از جلوی چشمانم عبور می کرد و بغض گلویم را می فشرد ، حیف و صد حیف ؛

همه آمده بودند همه همکاران هرکس شنیده بود با هر زحمت و مشقتی خود را به مراسم رسانده بود ، بیش از دویست نفر از همکاران گذشته و حال همه حاضر و اندوهناک.

مهندس داوود مقصودی از این دنیا یادی گرامی و خاطری عزیز ازخود بجا گذاشت و ماندگار شد در ذهن همه کسانی که او را می شناختند ....

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز .... 

نظرات 1 + ارسال نظر
مورچه چهارشنبه 8 اسفند 1403 ساعت 10:10 https://hana98r.blogsky.com/

روحش شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد