انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

... دنیای ماشین آلات معدنی

بیش از یک سال از حادثه تلخ سال 1402 می گذرد و من از آن روزها تصمیم گرفتم که از دنیای ماشین آلات  معدنی ، عمران و راهسازی برای همیشه خداحافظی کرده و هرگز به این غول های آهنین سلام دوباره نکنم ، حتی چند ماه پس از این ماجرا و ترک کار از نمایندگی بهترین برند ماشین آلات دنیا پیشنهاد همکاری داشتم ولی با بهانه های مختلف از قبول آن طفره رفتم و جوابی ندادم بعد از این موضوع چندین پیشنهاد دیگر نیز از معادن بزرگ کشور داشتم ولی همچنان بر عهد خود وفا دار ماندم و علیرغم میل باطنی قبول نکردم ، حال دیگر وارد دنیای جدیدی شده بودم  دنیای ماشین آلات صنعتی ، دنیای شلوغ با طیف وسیعی کاربر، انصافا بد هم نیست سرگرم کننده و پر مشغله ؛ اما امان از دل ، من قبلاً هم ثابت کرده بودم که اگر دل بستم هرگز گسست عهد و پیمان نکنم حتی اگر فرسنگ ها دور شوم و هر روز....   

بهر روی چندی پیش چهار تن از فراگیران سابق و دوستان گذشته را دیدم بچه های یک گروه 40 نفره از استان کرمان که چهار سال پیش در اوج جوانی جهت یادگیری دنیای ماشین آلات معدنی چند ماهی میهمان ما بودند و امروز هر کدام یلی شده و معدنی را می چرخانند ، الحق و الانصاف از خودم راضی شدم  هر استاد گفتن این بچه‌ها به صد جایزه ملی کیفیت می ارزید. هر آنچه را گفته بودم خط به خط و واو به واو حفظ کرده بودند هر کدام استاد تمامی شده بودند و چقدر مفید و توانمند ماشاا... کیف کردم و لذت بردم .

سخن دراز نکنم که چندیست روزه سکوت گرفته ام ، جان کلام اینکه به نظرم با همه آن بی مهری های سال گذشته و اتفاقات تلخ و کشنده باید لبخند بزنم که یادگاری‌های شایسته ای در صنعت ماشین آلات از خود بجا گذاشته ام یادگاری‌هایی از جنس دانش ، عشق و اخلاق. این چهار نفر مُشتی هستند از خروار صدها همکار و دوستی که از کلاس های فنی دوازده سال گذشته به دنیای معدن و ماشین وارد شده اند من دیِنم را به این خاک فارغ از هر ایسم و مسلکی تنها بخاطر خود خاک و مردمان سرزمینم ادا کردم اما ....

توبه کردم که دگر می نخورم در همه عمر

                                      به جز از امشب و فردا شب و شب های دگر 





پی نوشت 1 : تصاویر درج شده : کرمان - شهربابک ، معدن مس میدوک ( سوم اسفند ۱۴۰۳ )

پی نوشت 2: پارچه مشکی روی جیب سمت چپ یادبود حوادث سال گذشته است 

پی نوشت 3 : دوش می‌گفت که فردا بدهم کامِ دلت       

                                                    سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

                    حُسنِ خُلقی ز خدا می‌طلبم خویِ تو را     

                            تا دگر خاطرِ ما از تو پریشان نشود.(مخاطب خاص)

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
رهام جمعه 24 اسفند 1403 ساعت 06:54

سلام استاد عزیز
امیدوارم همیشه حال دلتون عالی و روزگار بر وفق مرادتون باشه
تنتون سلامت و دلتون خوش
با آرزوی بهترینها برای شما استاد گرانقدر که بهترینید

سلام
ممنونم دکتر جان لطف شما زیاد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد